
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۸
۱
ای حسن ترا عالم و آدم شده مجلا
روی تو بذرات جهان کرده تجلی
۲
هر لحظه کنی جلوه دیگر پی نظار
زان جلوه یکی مؤمن و دیگر شده ترسا
۳
بی نور تو عالم همه در ظلمت نابود
ای رحمت عالم تو شده محیی موتی
۴
دیدیم عیان مهر رخت از همه ذرات
زان روی شدیم از همه رو واله و شیدا
۵
ما آینه جمله اسما و صفاتیم
بنموده ز ما عکس همه اسم و مسمی
۶
هم ذات قدیمیم و هم اوصاف کمالش
هم مرکز و نه دایره چرخ معلی
۷
هم عالم و هم خالق و قیوم دوعالم
هم عالم و حی و شنوائیم و توانا
۸
هم وحدت و هم کثرت وهم مظهرو ظاهر
هم موسی و هم عیسی و هم دیر کلیسا
۹
هم گبر و یهودیم گه قیدو اسیری
هم مؤمن آزاده ز دنیا و ز عقبی
نظرات