اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۸۰

۱

زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم

بالی بهم زنم ز سماوات بگذرم

۲

نهصد هزار دوره عظمی ورای عرش

طیران کنم که جز برخ دوست ننگرم

۳

هر لحظه بحسن دگر صدهزار بار

بینم جمال عارض آن ماه پیکرم

۴

در هر تجلیی ز جمالش شوم فنا

کلی حجاب هستی خود را ز هم درم

۵

چندین هزار دور برآید در آن فنا

تا از بقای خویش کند زنده دلبرم

۶

از خلعت منی چو مرا یار عور ساخت

آنگه لباس هستی خود کرد در برم

۷

دیدم که هر چه هست منم، نیست هیچ غیر

هر ذره گشته پرده برروی انورم

۸

آئینه جمال جهان سوز روی ماست

از حیز عدم بوجود آنچه آورم

۹

حالات مابشرح نیاید اسیریا

تا لطف نوربخش جهان گشت رهبرم

تصاویر و صوت

نظرات