
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۳۸۶
۱
ما حسن روی یار ز هر روی دیدهایم
رمز اناالحق از همه عالم شنیدهایم
۲
پیوستهایم با تو ازآن دم که خویش را
از هرچه غیرتست به کلی بریدهایم
۳
سودای سود کرده به بازار عشق تو
یک دم لقا به ملک دو عالم خریدهایم
۴
در عاشقی دل از دو جهان برگرفتهایم
جان دادهایم تا که به جانان رسیدهایم
۵
گویند مرگ سخت بود ما فراق دوست
سختتر ز مرگ خویش به صدبار دیدهایم
۶
شاید که جان بریم ز دست غم فراق
عمری بجست و جوی وصالش دویدهایم
۷
تا روی نوربخش تو بینیم بینقاب
از قید کفر و دین چو اسیری رهیدهایم
نظرات