اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۳۹۶

۱

هر چند براه طلب دوست دویدیم

از کوشش بسیار بجائی نرسیدیم

۲

بربوی وصال تو شدم محو درین راه

از خویش بماندیم وز هجران نرهیدیم

۳

ماسود جهان در سر سودای تو کردیم

دادیم دل و دین و غم عشق خریدیم

۴

بنمود رخ از پرده و دل برد و نهان شد

بی پرده دگر ماه رخش هیچ ندیدیم

۵

کردیم وداع خرد و صبر بکلی

تا جرعه از جام می عشق چشیدیم

۶

شاید که شود جان بتو پیوند درآخر

زان دل ز خیال دو جهان باز بریدیم

۷

بی طاقت و سودازده و زار و نزاریم

از بس که بجان بار غم عشق کشیدیم

۸

گر خلق مرا نیک شمارند و گر بد

از روی یقین دان که فریدیم و وحیدیم

۹

دیوانه و مست است ز عشق تو اسیری

این وایه همیشه به دعا می‌طلبیدیم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۲۶۴

نظرات