
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۱۵
۱
آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان
چون روی خوبش از همه رو دیده ام عیان
۲
جان مگو نهان بجهان شد جمال او
زیرا که روی دوست عیانست از جهان
۳
وحدت بنقش و صورت کثرت ظهور یافت
یک ذات بیش نیست چه پیدا و چه نهان
۴
پیدا بنقش جمله عالم نمود یار
از غیر او نه نام توان یافت نه نشان
۵
نقش دویی نمود ولی جز یکی نبود
این اختلاف صورت و معنی جسم و جان
۶
حسنش بشکل هر دو جهان چون که جلوه کرد
عالم نمود ورنه چه کون و کجا مکان
۷
جایی رسید جان اسیری براه عشق
کانجا نه نام کشف و عیان بود و نه نشان
نظرات