
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۱۶
۱
ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان
والهان حسن رویت بیخبر از جسم و جان
۲
سالکان راه تو فارغ ز ملک کاینات
عاشقان روی تو در کوی عشقت جان فشان
۳
جان فشانان رهت مستان جام نیستی
واصلان درگهت از هستی خود در امان
۴
بینوایان درت بی ننگ و ناموس آمده
پاکبازان ره تو از دو عالم بی نشان
۵
عارفان سرمعنی حاکمان تخت دین
محرمان وصل تو شاهان ملک جاودان
۶
شاهبازان طریقت بهر صید وصل تو
هر زمان طیران نمایند در هوای لامکان
۷
عشق بازان چون اسیری در طریق عاشقی
دست دل یکبارگی شستند از جان و جهان
نظرات