
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۲۳
۱
ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقان
از سر صدق و صفا کن جان نثار عاشقان
۲
دردل عاشق چه میجویی نشان غیریار
نیست نام غیر در دار و دیار عاشقان
۳
کی بیابد ره ببزم وصل معشوق آنکسی
کو نبازد دین و دنیا در قمار عاشقان
۴
زاهدا گر آرزوی وصل معشوقت بود
در طریق عشق شو پیوسته یار عاشقان
۵
ازکمال عشق و استغنای معشوق چنان
هست دایم این همه افغان و زار عاشقان
۶
در هوای دیدن دیدار جانان دایما
سوز جان و درد دل باشد شعار عاشقان
۷
نیست غیر از قامت و زلف و رخ زیبای دوست
سنبل و سرو گل و باغ و بهار عاشقان
۸
هرکه داغ عشق جانان نیست برجان دلش
در دو عالم کی درآید در شمار عاشقان
۹
خیمه رفعت اسیری زد باوج نه فلک
از سراخلاص چون شد خاکسار عاشقان
تصاویر و صوت

نظرات