
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۳۸
۱
ز نار شوق تو ای جان جانان
به آهی سوزم این گردون گردان
۲
بصحرای غمت آواره گشتم
نشد هرگز بپایان این بیابان
۳
درانوار جمال مهر رویت
شدم چون ذره سرگشته حیران
۴
ببحر وصل تو غرق است جانم
دلم شد فارغ از هجران جانان
۵
شدم آزاده از قید اسیری
خلاصم از گمان چون اهل ایقان
نظرات