اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۴۷۲

۱

ساقی باقی مرا جامی بده

از لب لعل خودم کامی بده

۲

چشم شوخت را ز بهر صید جان

از دو زلف عنبرین دامی بده

۳

از رخ چون روز و زلف همچو شب

جان ما را صبحی و شامی بده

۴

مژده وصلش اگر داری صبا

پیش این مهجور پیغامی بده

۵

جان که شد از درد هجرت مضطرب

برامید وصل آرامی بده

۶

من دعای جان تو گویم مدام

تو عوض یکبار دشنامی بده

۷

بی سروسامان شدم در عشق تو

کار عاشق را سرانجامی بده

۸

عشق مارا نیست آغازی پدید

چون نبود آغاز انجامی بده

۹

شد اسیری مست چشم سرخوشت

از می لعلت ورا جامی بده

تصاویر و صوت

نظرات