
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۷۶
۱
ای پرتو جمالت حسن بتان جانی
عکس رخ تو پیدا ز آئینه کیانی
۲
استار نور رویت شد ظلمت من و ما
گر غیرتی نمائی او را ز ما رهانی
۳
از پرده جمالت پیدا غبار اغیار
در پرتو جلالت پیدا شده نهانی
۴
حسن ترا بعالم چون چشم تست ناظر
رویت نهان چرا شد در صورت عیانی
۵
پیدا ز نور رویت گر وامق است و عذرا
معشوق و عشق و عاشق هستی چنانکه دانی
۶
از غایت ملاحت مشهور شد بعالم
خورشید روی خوبت برنام بی نشانی
۷
ز آثار حسن رویت در باغ روی خوبان
بشکفته صد هزاران گل های ارغوانی
۸
از عشق روی جانان برجان و دل جهانرا
دردی است بی مداوا، داغی است جاودانی
۹
از دیده اسیری حیران حسن خویشی
ای حسن نوربخشت بی مثل و شبه و ثانی
نظرات