اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۴۷۸

۱

چو در بحر توئی مائی است فانی

ازآن گویم حدیث من رآنی

۲

چو مرغ دل زند برهم پرو بال

شوم عنقای قاف لامکانی

۳

نشان وصل تو چون بی نشانست

بود نام و نشانم بی نشانی

۴

چو گشتم محو انوار جمالت

ازآن دیدم حیات جاودانی

۵

مرا وقتی است با دلبر که آن دم

من و ما و تو و اوئی است فانی

۶

بگفت و گو نیابی راز پنهان

بیانی نیست احوال عیانی

۷

اسیری چون ز قید خود خلاصی

بعالم نوربخشی می توانی

تصاویر و صوت

نظرات