اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۴۸

۱

گر وصال دوست خواهی در ره او شو فنا

تا حیات جاودان یابی به جانان در بقا

۲

تا نگردی بیخبر از خود نیابی زوخبر

نیست از هستی بباید بود تا یابی بقا

۳

یار نزدیک و تو دور افتاده از جهل خویش

اوست پیدا در لباس جمله ما و شما

۴

فاش گردد بر دلش اسرار معنی سربسر

هر که در راه طریقت میکند ترک هوا

۵

تا دلت صافی نشد از ظلمت وهم و خیال

کی شود از پرتو نور تجلی با صفا

۶

درمقام فقر و عرفان آنگهی گردی تمام

کز همه عالم عیان بینی جمال دوست را

۷

بود عالم در حقیقت جز نمود حق نبود

از خیالات جهان بگذر اگر خواهی خدا

۸

هرکه خالی کرد خود را از خودی گوید بحق

گه انا الحق آشکار و گه ومن اهوی انا

۹

با تویی هرگز ترا در بزم وصلش راه نیست

از خودی بگذر اسیری بیخود آنگه خوش درآ

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۶۷

نظرات