
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۸۴
۱
چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو حرمتی
جان فدا کن ای دل ار هستی تو صاحب همتی
۲
درد عشقت عاشقانرا دولتی بی منتهاست
کز غم عشق تو می یابند هر دم لذتی
۳
ای نسیم صبحگاهی اشتیاق جان من
پیش جانان عرضه فرماگر بیابی فرصتی
۴
چون توانی یافت ای دل وصل دلبر باک نیست
در فراقش گرکشی هر دم هزاران محنتی
۵
دولت عالم دلا دیدار جانانست و بس
جان من خوش باش باری چون تو داری دولتی
۶
زاهدی و پارسائی بعد ازاین نتوان فروخت
چون تو کردی در جهان ای دل برندی شهرتی
۷
تا اسیری دید خورشید جمال نوربخش
هر دو عالم ذره پیشش ندارد قیمتی
نظرات