
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۴۹۴
۱
مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی
صورتم بر زیب کرمنا کجا آراستی
۲
گرنه از معشوق بودی عشق ورزی از نخست
در میانه نام عاشق ازکجا پیداستی
۳
گرنه حسن بیحدش کردی تقاضای ظهور
از چه رو عالم چنین پرفتنه و غوغاستی
۴
در لباس بود چیزی کی نمودی رخ عیان
گرنه آن بودی که حق با جمله اشیاستی
۵
فیض عامش گر نمی گشتی مجدد دم بدم
نقش هستی در جهان پیوسته کی برجاستی
۶
آن پری گر رخ نمودی هر زمان با عاشقان
جان مشتاقان ز شوقش کی چنین شیداستی
۷
گر نمی کردی پریشان زلف مشکین غیرتش
پرده کفر از رخ ایمان کجا برخاستی
۸
رحم بودی برفغان و زاری شبهای من
گردل سختش نه سنگ و مرمر و خاراستی
۹
در ره عشقش اسیری گر نمی بودی نشان
هر گدا در ملک معنی چون کی وداراستی
نظرات