اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۷۴

۱

صیت جمال روی تو عالم فروگرفت

حسنت جهان گرفت و بوجه نکو گرفت

۲

زاهد که منع عاشق دیوانه می نمود

رویت چو دید آتش عشقش درو گرفت

۳

بی پرده تاب حسن و جمالش کسی نداشت

زان رو نقاب مائی ما را برو گرفت

۴

غلمان و حور را بنظر کی درآورد

هر دل که با جمال رخ یار خو گرفت

۵

(چون وایه دلم همه دم شاهد و می است

از توبه دست شستم و جام و سبو گرفت)

۶

(تا از نقاب زلف جمالش نمود رو

سودای زلف او همه جان موبمو گرفت)

۷

(گویند از چه جان اسیری مشوش است)

(آشفتگی ز زلف پریشان او گرفت)

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۸۱

نظرات