
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۷۷
۱
بما پیداست حسن طلعت ذات
صفات و ذات را مائیم مرآت
۲
بیا نور تجلی بین ز موسی
که موسی میرسد از طور و میقات
۳
بتحقیق و یقین دیدم رخ دوست
گذشتم از همه تقلید و طامات
۴
دو عالم یار و غیر او خیالست
مشو جانا گرفتار خیالات
۵
بعالم مهر رویش گشت تابان
نماید پرتو حسنش ز ذرات
۶
میان عاشق و معشوق وصلست
مگو زاهد ز هجران این خرافات
۷
عصا برکف مرو این ره چو کوران
چو حق ظاهر چه محتاجی به آیات
۸
سخن ز آفات راه عشق کم گو
که راه عاشقان را نیست آفات
۹
چنان مست لقای اوست عاشق
که نه حالات داند نه مقامات
۱۰
شدم آخر حریف شاهد و می
بیمن دولت پیر خرابات
۱۱
ز ما اسرار عرفان جوی و تحقیق
مپرس از ما اسیری از کرامات
نظرات