اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۸

۱

تا نقاب از مه رخسار تو برداشت صبا

یافت از پرتو حسن تو جهان نور و صفا

۲

از تجلی جمال تو دل و جان جهان

مست و لایعقل و شیداست زهی حسن لقا

۳

جز جمالی که بهر لحظه نماید رخ دوست

نیست درد دل ما را بجهان هیچ دوا

۴

بیخود از باده عشقند چه هشیار و چه مست

همه مست می وصلند چه شاه و چه گدا

۵

وارهید این دل دیوانه ز اندوه فراق

تا که دربزم وصال تو ز خود گشت فنا

۶

محرم سر نهان آمد و عارف بیقین

هرکه حسن رخ تو دید عیان از همه جا

۷

دید خورشید جمالت ز همه ذره عیان

هرکه وارست اسیری ز حجاب من و ما

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۲۹۶

نظرات