
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۸۳
۱
جهان از پرتو روی تو پیداست
جمالت از همه عالم هویداست
۲
ز مهر روی جان افروز جانان
همه ذرات عالم مست و شیداست
۳
دریغ از چشم بینا تا نبیند
که حسن او عیان از جمله اشیاست
۴
اگر محرم شوی بینی که آن یار
بنقش جمله اغیار پیداست
۵
عیان دید از همه رو حسن آن یار
دلی کز نقش غیر او مبراست
۶
چو تابان شد ز عالم مهر رویش
بذرات جهان ما را تولاست
۷
توان دیدن جمالش در دل پاک
که دل آئینه آن روی زیباست
۸
جهان از پرتو حسنش عیانست
که خورشید رخ او عالم آراست
۹
خیال زلف و روی او شب و روز
اسیری مونس جان و دل ماست
نظرات