
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۸۸
۱
هرگز نبود حسن ترا مبداء و غایت
نه عشق مرا هست نهایت نه بدایت
۲
بی هادی عشقت بخدا سالک عاشق
هرگز نتواند که رود راه هدایت
۳
زاهد که همه در پی حوری و بهشت است
دیدار تو میجست اگر داشت درایت
۴
عاشق نبرد جان بسلامت ز ره عشق
از جانب معشوق اگر نیست حمایت
۵
بس دور فتادست ز معشوق و ره عشق
هرکو نکند جانب عشاق رعایت
۶
ره سوی وصال تو برد این دل مهجور
هرگه که درآید بمیان دست ولایت
۷
بر حال دل زار اسیری ز توای جان
از عین ترحم نظری هست کفایت
تصاویر و صوت

نظرات