
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۹۳
۱
ای جمله جهان شیفته حسن و جمالت
جان و دل عشاق اسیر خط و خالت
۲
از بهر تراش دل و دین تاختن آرد
در مملکت جان همه دم خیل خیالت
۳
ما را ز خمار غم هجران خبری نیست
چون مست مدامم ز می جام وصالت
۴
بگرفت جمال تو بدعوی همه آفاق
در حسن و ملاحت بجهان نیست مثالت
۵
در کشتن عشاق نمایی ید بیضا
خون همه گویی که بفتوی است حلالت
۶
دادند بهر کس ز ازل قسمت و بخشی
زان روز دلم را غم عشق است حوالت
۷
چون شاهد حسن تو ز رخ پرده برانداخت
شد محو فنا جان اسیری ز جمالت
نظرات