
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۱۷
۱
هر جا ظهور یافت کمال و صفای دل
عالم نبود ذره اندر فضای دل
۲
آن مظهری که سر عیان زو عیان نمود
جستم بهر دو کون و ندیدم ورای دل
۳
آئینه کمال حقیقت دلست و بس
هر دو جهان شدست ازین رو فدای دل
۴
کی مرغ دل اسیر مکان بود یا زمان
در لامکان بود همه سیر مقای دل
۵
گنج نهان چو هست هویدا بکنج دل
گشتند ازین جهت همه شاهان گدای دل
۶
هر دل که در هوای تو جان را نثار کرد
شد رهبر کمال یقین آن هوای دل
۷
گفتم دوای این دل بیچاره چیست گفت
جز درد عشق نیست اسیری دوای دل
تصاویر و صوت

نظرات