اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

شمارهٔ ۲

۱

یارم چو نقاب از رخ چون ماه گشودست

از پرده هر ذره بمن مهر نمودست

۲

یک ذات بنقش دو جهان دید هویدا

هرکس که دل از زنگ دویی پاک ز دودست

۳

تا یار ز خلوتگه خود رفت بصحرا

زان کوکبه آفاق پر از گفت و شنودست

۴

زاهد چه شد آخر که شدی منکر عشاق

انکار تو در عشق بما گو ز چه بودست

۵

جان و دل و دین دادم و وصل تو خریدم

در عشق مرا بین که چه سودا و چه سودست

۶

جان من شوریده بدنام همیشه

مست می وصل تو علی رغم حسودست

۷

یکسان برماوصل و فراقست اسیری

چون جان و دلم مست می جام شهودست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار و رسائل شمس الدین محمد اسیری لاهیجی به کوشش برات زنجانی - شمس الدین محمد اسیری لاهیجی - تصویر ۳۹۴

نظرات