
اسیری لاهیجی
شمارهٔ ۲۶
۱
ای عاشقان ای عاشقان مائیم عشق دلبران
چون عشق سودی بی زیان کاری نباشد در جهان
۲
یاری نهانی شد عیان در صورت جان و جهان
از غیر او نام و نشان کو در همه کون و مکان
۳
عشق آمد و در دل نشست راه برون شد راببست
گفتم بگوی ای خودپرست چون یابی از دستم امان
۴
گفتم که ای سلطان من غایب مشو از جان من
اینست خود درمان من میباش دایم میهمان
۵
جام شراب آتشین داد و بگفتا نوش این
مستی مکن ای بی یقین هشیار باش و کاردان
۶
چون نوش کردم آتشی افتاد در جانم خوشی
در پیش آن عاشق کشی دیدم فنای جاودان
۷
چون زان فنا دیدم بقا دیگر ندیدم جز خدا
ما از کجا غیر از کجا مایی در اویی شد نهان
۸
ایمان عیان از روی او کفر آشکار از موی او
جمله بجست و جوی او در کعبه و دیر مغان
۹
می بین اسیری روبرو حسنش ز هر روی نکو
زیرا که نبود غیر او اندر نهان و در عیان
تصاویر و صوت

نظرات