عسجدی

عسجدی

شمارهٔ ۷۷ - قصیده فتح خوارزم

۱

خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان

که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان

۲

فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی

برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان

۳

برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را

نشاند یک غلامت را بر آن شاهانه شادروان

۴

همه گردان فیل افکن همه مردان شیر اوژن

همه چون رستم و بهمن همه چون طوس و چون دستان

۵

هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس

چو اندر رستخیز آنکس کجا گوینده بهتان

۶

دو دست اندر عنان چونان چو اندر سلسله دوزخ

دو پای اندر رکاب ایدون چو اندر کنده زندان

۷

تو گفتی هر یکی زیشان یکی کشتی شده ز آنپس

خله اش دو پا و بیلش دست و مرغابیش کشتیبان

۸

چو بازیگر همی رفتند خم داده میانک را

بحلق اندر یکی حلقه، بتن عریان بدل بریان

۹

نهاده دست چون کوران، همه بر پشت یکدیگر

عصای یکدگر گشته نژند از تهمت عصیان

۱۰

ز بس کشته، ز بس غرقه، ز خیل دشمنان گفتی

چه شد هامون چه شد جیحون که آن چونین و این چونان

۱۱

سپه سالار لشکرشان، یکی لشکرشکن کآخر

شکسته شد از او لشکر ولیکن لشکر ایشان

تصاویر و صوت

دیوان استاد عسجدی مروزی به تصحیح طاهری شهاب - عسجدی مروزی - تصویر ۵۲

نظرات