حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱

۱

اَلا یٰا اَیُّها الْوَرقیٰ ثَریٰ تَثوِی‌ اطْلَعِن عَنْها

که اندر عالم قدسی، ترا باشد نشیمن‌ ها

۲

قَدِ اسْتَوْکَرْتَ فی مَهوَی الغَواسِق عَن وَریٰ صَفْحٰا

خوشا وقتی که بودت با هم‌آوازان پریدن‌ ها

۳

برون آی از حجاب تن، بپر بر ساحت گلشن

کنی تا چند از روزن، نظر بر طَرْفِ گلشن‌ ها

۴

تو سیمرغ همایونی، که عالم زیر پر داری

چِه سان با این شکوه و فر، گُزیدی کُنج گلخن‌ ها

۵

در آن باغ و در آن هامون، بَرَت حاصل ز حد افزون

ز بهر دانه‌ای، اِی دون، نمودی ترک خرمن‌ ها

۶

تو طاوس شهی اما، به چرمی دوخته از جرم

چو بینی خویش از آن روزن، کز آن برگیری ارزن‌ ها

۷

بُوَد هردم چو بوقَلْمون، تو را اطوار گوناگون

گَهی اِنسی و گاهی جان، گهی بت گه برهمن‌ ها

۸

صَبا بَلِّغْ اِلیٰ سَلْمیٰ مِنَ الْمَأسُورِ تَسلیما

بگو تا چند یا تنها نشیند تن زند تنها

۹

همه جان‌ ها به قالب‌ ها، نقوشی از پَر عنقا

فروغ خور یکی باشد، بُوَد کثرت ز روزن‌ ها

۱۰

نهایت نیست ای اسرار، اسرارِ دل ما را

همان بهتر که لب بندیم، از گفت و شنیدن‌ ها

تصاویر و صوت

دیوان اشعار حکیم سبزواری «اسرار» به کوشش حسن عطایی رویانی - حکیم سبزواری - تصویر ۵۵

نظرات

user_image
مصیب
۱۳۹۹/۱۱/۲۶ - ۱۱:۱۲:۵۳
زیباست خیلی اما چرا این شاعر گمنامه
user_image
حسن حاتمی
۱۴۰۲/۰۵/۱۶ - ۲۳:۳۴:۳۷
اعتراف میکنم که عربی من خوب نیست، در حد وسع خودم اینگونه میفهمم و متاسفانه ترجمه ای از این مصراع پیدا نکردم، ممنون میشم اگر کسی اصلاحم کند: الا یا ایها الورقی ثری تثوی اطلعن عنها آگاه باش ای برگ، خاک مهمان شده، طلوع (عروج یا اطلاعات کسب) کن از آن   قد استوکرت (استقرت) فی مهوی العواسق عن وری صفحا پیچیده شدی (مستقر شدی) در طوفان ظلمات از ورای بخشش و گذشت   صبا بلغ إلی سلمی من المأسور تسلیما باد شرقی صبح (صبا) به آرامش رسید از اسارت بوسیله تسلیم شدن