حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۰۱

۱

ای شعله رخ آتش بدلم در زدهٔ باز

یاقوت لب از خون که ساغر زدهٔ باز

۲

زینسان که تو طرف کله از ناز شکستی

بر افسر خورشید فلک برد زدهٔ باز

۳

دیگر چه خطا دیدهٔ ای آهوی چین چون

وحشی صفت از سرزدهٔ سرزدهٔ باز

۴

تر کردهٔ از خون شهیدان لب لعلت

داغی بدل لالهٔ احمر زدهٔ باز

۵

زان آتش رخسار و زان غالیهٔ زلف

آتش بدل و عود بمجمر زدهٔ باز

۶

ای آنکه تو بر تارک اخترزدهٔ گام

بر لطف تو است دیدهٔ اختر زدهٔ باز

۷

بر همزدهٔ رشتهٔ جمعیت دلها

چون شانه بر آن زلف معنبر زدهٔ باز

۸

شیرین ز شکرخنده کنی کام جهانی

ای غنچه دهان خنده بشکر زدهٔ باز

۹

اسرار ز نظم تو چکد آب لطافت

گویا که در آن آب و هوا پر زدهٔ باز

تصاویر و صوت

دیوان اشعار حکیم سبزواری «اسرار» به کوشش حسن عطایی رویانی - حکیم سبزواری - تصویر ۱۰۴

نظرات