
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۰۲
۱
غم از حد برونی دارم امروز
دل لبریز خونی دارم امروز
۲
فراق آمد زمان وصل سرشد
چه بخت واژگونی دارم امروز
۳
قدی همچون الف ز آغوش جان رفت
ز غم قد چو نونی دارم امروز
۴
چونی هر استخوانم درنوائی است
چه ساز ارغنونی دارم امروز
۵
ز ناخن تیشهام در سینهٔ کوه
بپیشم بیستونی دارم امروز
۶
ز تحریک مه محمل نشینم
نه صبری نی سکونی دارم امروز
۷
بسر اسرار از سودای زلفش
زده شور و جنونی دارم امروز
نظرات