
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۰۳
۱
در دام خود کی افکند صیاد عشق اهل هوس
آری ندیده دیدهٔ شاهین کند صید مگس
۲
نی سودی اندر پیشهها نی حاصلی ز اندیشهها
عشقی به روی کار بر حق سخن اینست و بس
۳
ای دلبر بیمهر من بی مهر رویت ذره سان
سرگشته و بیچارهام ای چارهام فریاد رس
۴
مردیم در کنج قفس وز گردش وارون چرخ
صد رخنه در دل هست و نیست یک رخنهٔ در این قفس
۵
رسمی است میگیرد عسس در هر دیاری مست را
لیکن به ملک عاشقی این مست میگیرد عسس
۶
نبود عجب کاید نفس با آن که کشتی صدرهم
تا سوی دل بویت برد از سینه میآید نفس
۷
ای باغبان چون ساختی گل را جدا از عندلیب
باری نسازد همنشین با نوگلم هر خار و خس
۸
سر در گریبان کردهام با خویش باشد سر من
تا از دلم افشا کنم ، کو محرمِ اسرار ، کَس
تصاویر و صوت

نظرات
سیدمحمد جهانشاهی