حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۰۵

۱

بدیدم آنچه در هجر جمالش

خداوندا نبیند کس مثالش

۲

به کنج خلوت هجران شب و روز

تسلی میدهم دل با خیالش

۳

بود دوزخ زهجرانش کفایت

بود فردوس رمزی از وصالش

۴

حرام است از چه قتل بی گناهان

بشرع عاشقی کرده حلالش

۵

زمی ساقی بما دردی ببخشای

نیم گر درخور صاف زلالش

۶

مگر مه شد مقابل با تو کافتاد

کلف بر چهره او را ز انفعالش

۷

خرابم کرد اگر چشمش نگهدار

خداوند از آسیب و زوالش

۸

نمیپرسی که مرغی بود ما را

گرفتار قفس چونست حالش

۹

بهشت آندم بهشت از دست اسرار

که دید آدم فریب آن دانه خالش

تصاویر و صوت

نظرات