حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۲

۱

ایزد بسرشت چون گل ما

مهر تو نهفت در دل ما

۲

باز آی که رونقی ندارد

بی شمع رخ تو محفل ما

۳

چون هست ندیم در بر آن گل

گل را ببراز مقابل ما

۴

از دیده ز بسکه خون فشاندیم

در خون دل است منزل ما

۵

صیدم کرد و نگفت چون شد

آن طایر نیم بسمل ما

۶

ترسم که ز فیض زاهدان را

شامل شود اجر قاتل ما

۷

یکجو مهری نگشته جز جور

زان خرمن حسن حاصل ما

۸

از میکده گردری گشاید

نگشوده ز درس مشکل ما

۹

اسرار ره جنون گرفتیم

کان طره شود سلاسل ما

تصاویر و صوت

نظرات