حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۲۲

۱

ای که ریزی بدل ریشم از آن حقه نمک

حقه بازی ز دهان تو بیاموخت فلک

۲

جلوه گر چون بخرامی تو بود ذکر ملک

بهر پاس تو زهر چشم یداللّه معک

۳

یک طرف ریخته از بی گنهان خون و ز مکر

یکسو آویختهٔ از طره چو زهاد حنک

۴

من دریغ آیدم آلوده شود دامن تو

زاهدا از در میخانه برو دور ترک

۵

گر تو با سرو قدان رخش ملاحت تازی

چرخ بهر تو زند کوس که السبعة لک

۶

دل ز من برده شه کشور حسنی که برش

نام خوبان همه از دفتر خوبی شده حک

۷

شعله خوئی بمن خاک نشین آبی داد

که بدیدم می و ساقی و صراحی همه یک

۸

خال بر صفحهٔ رخسار تو مانندس سماک

دل اسرار طپدزان چوشب است و توسمک

تصاویر و صوت

نظرات