
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۳۰
۱
علی صدغ لیلی تهب النسیم
از این غصه دل اوفتاده دو نیم
۲
هر آنکس که چشم ترا دید و گفت
الا ان هذا لسحر عظیم
۳
رقیبش بما بر سر خشم بود
قنا ربنا ذالعذاب الالیم
۴
بهاران شد و میدمد گل ز شاخ
فدعنی و کاساً رحیقاً ندیم
۵
چو مردم بخاکم فشانید می
لیحیی المرام العظام الرمیم
۶
فتاده است اسرار شورم بسر
بذکری لسملی و عهد قدیم
نظرات