حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۳۱

۱

شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم

آمد بهار و فکر شراب کهن کنم

۲

حاشا که با جمال جهانگیر عارضت

نظاره جانب گل و برگ سمن کنم

۳

در دوزخ از خیال توام دست میدهد

دوزخ بیاد روی تو گلشن شکن کنم

۴

بهر نثار مقدم تو هر دم از سرشک

دامان خویش پر ز عقیق یمن کنم

۵

تا دیده ام من اهرمن خال عارضت

بر آن سرم که سجده بر اهرمن کنم

۶

ز اسرار خویش آگهی اسرار را دهم

چون با خود آیم و سفر از خویشتن کنم

تصاویر و صوت

نظرات