
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۴۴
۱
شدم صدره به زیر سنگ طفلان در جنون پنهان
ولیکن باز پیدا کرده ما را محنت دوران
۲
ببین چشم تر ما را مگو از نوح و طوفانش
که او یک بار طوفان دید و ما هر لحظه صد طوفان
۳
نبخشد دیدهام را نور غیر از خاک آن درگه
نسازد سوز دل خاموش الا آب آن پیکان
۴
دل رنجور از خود میرود هر لحظه چون طفل
تسلّی میدهندش از قدوم وی پرستاران
۵
به جز آن پادشاه کشور دل در جهان اسرار
کدامین پادشه دیدی که ملک خود کند ویران
تصاویر و صوت

نظرات