حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۴۴

۱

شدم صدره به زیر سنگ طفلان در جنون پنهان

ولیکن باز پیدا کرده ما را محنت دوران

۲

ببین چشم تر ما را مگو از نوح و طوفانش

که او یک بار طوفان دید و ما هر لحظه صد طوفان

۳

نبخشد دیده‌ام را نور غیر از خاک آن درگه

نسازد سوز دل خاموش الا آب آن پیکان

۴

دل رنجور از خود می‌رود هر لحظه چون طفل

تسلّی می‌دهندش از قدوم وی پرستاران

۵

به جز آن پادشاه کشور دل در جهان اسرار

کدامین پادشه دیدی که ملک خود کند ویران

تصاویر و صوت

دیوان اشعار حکیم سبزواری «اسرار» به کوشش حسن عطایی رویانی - حکیم سبزواری - تصویر ۱۲۹

نظرات