حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۴۸

۱

فتنه چسان بپا شود خیز بیا که همچنین

آب حیات چون رود جلوه نما که همچنین

۲

عمر دوباره چون گرفت مرده ز لعل عیسوی

چون تو برفتی از برم باز بیا که همچنین

۳

غنچه چگونه بشکفد از دم صبح مشک بیز

دل بگشا از آن دهن نغمه سرا که همچنین

۴

مهرچگونه سرزند از افق فلک بخاک

سایهٔ سرو خود فکن بر سر ما که همچنین

۵

دست قضا چسان کسان در رسن بلا کسان

قید نما بمو ز ذل سلسله ها که همچنین

۶

آتش طور موسوی گر ز تو آرزو کنند

از سر طور دل نما نور و سنا که همچنین

۷

شرح جمال حق ز تو گر طلبند با جلال

از رخ و زلف خویشتن پرده گشا که همچنین

۸

منکر نعمت او مگر بر تو نیفکند نظر

قدس تشبهّت شمر قهر و رضا که همچنین

۹

خواست که شرح آن دهد کاینهٔ تو بهر او

ساخت همه برای تو آینهها که همچنین

۱۰

کان و نبات و جانور دیو و فرشته چیستند

یک به یک از وجود خود گو به در آ که همچنین

۱۱

بوقلمون صفت پری هر نفسی به پیکری

چون بودای ز گل بری پر بگشا که همچنین

۱۲

چیست هلال خود بگو گوشهٔ ابروان من

بدر چسان شود نما خود بخدا که همچنین

۱۳

اسرار کنز مختفی گر ز تو جستجو کنند

رخصت ناطقه مده نطق و نوا که همچنین

تصاویر و صوت

دیوان اشعار حکیم سبزواری «اسرار» به کوشش حسن عطایی رویانی - حکیم سبزواری - تصویر ۱۳۳

نظرات