حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۵۹

۱

دل مستمند و حیران بهوای آب و دانه

زحرم سرای شاهی بخرابه کرده خانه

۲

چکنم چه سربپوشم که بهر طرف نیوشم

نرسد بگوش هوشم بجز از لبت ترانه

۳

بحصار دیدهٔ کل همه نقش اوست حاصل

بسواد اعظم دل نبود جز آن یگانه

۴

همه بر در نیازش که چه در رسد زنازش

همگی ز سوز و سازش بسرود عاشقانه

۵

سمن و چمن هزارش گل و لاله داغدارش

همه نغمه پرده دارش نی و بربط و چغانه

۶

بود اربیان نیارم نگه امیدوارم

کشد ار زبان ندارم ز دل آتشم زبانه

۷

بحریم خلوت یار نبود ره تو اسرار

اگر آرزوی دیدار بودت رو از میانه

تصاویر و صوت

نظرات