حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۱۶۰

۱

خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشادردی که درمانش تو باشی

۲

بباید ترک جان گفت و بسر رفت

بآن راهی که پایانش تو باشی

۳

نه با ایمان بود کارش نه با کفر

هر آنکس کفر و ایمانش تو باشی

۴

خرد زنجیری و دیوانهٔ شد

که خود زنجیر جنبانش تو باشی

۵

بشوئی پا و سر در عشق اسرار

که شاید گوی چوگانش تو باشی

تصاویر و صوت

نظرات