
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۱۷۷
۱
مپند ار او نهان و تو عیانی
تو در سبحات سبحانی نهانی
۲
چو تو باشی نه برخورد اراز اوئی
چو او باشد تو کی اندر میانی
۳
گمان بگذار و بر نور یقین پیچ
که بیشک او یقین و تو گمانی
۴
توئی هستی نما و اوست هستی
سرابی او چو آب زندگانی
۵
نه تنها معنی جسم است و صورت
بود معنی ارواح و معانی
۶
هر آئینه ز حق اسمی نماید
تو اسما جملگی را ترجمانی
۷
بیا آیینهها گم کن در اسماء
تو هم گم شو مهین اسمی بمانی
۸
وزین پس نفی اسما و صفاتست
در این دریا همه گشتند فانی
۹
نماند نی عبارت نی اشارات
نه اسراری بماند نی بیانی
نظرات