
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۲
۱
ای که پنداری که نَبوَد حشمت و جاهی ترا
هست شرق و غرب عالم، ماه تا ماهی ترا
۲
از پِیَش تا چند گردی، کو به کو و دربدر
رو به خویش آور، که هست از خود به او راهی ترا
۳
گام نِه اول به ره، پس از خود ای سالک بِرَه
زان نِه ای آگه، که از خود هست آگاهی ترا
۴
گر خدا خواهی تو، خود خواهی بنه در گوشه ای
تا که خود خواهی شود، عین خدا خواهی ترا
۵
جام جم خواهی بیا، از خود ز خود بیخود طلب
بهر دارا ساختند آئینهٔ شاهی ترا
۶
خوشه ای از خرمنش اسرار اگر داری طمع
اشک باید ژاله سان و چهره ای کاهی ترا
تصاویر و صوت

نظرات