
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۳
۱
تغییری ای صنم بده اطوار خویش را
مپسند بر من این همه آزار خویش را
۲
هرگز نیامدی و تسلی دهم چو طفل
هردم ز مقدمت دل بیمار خویش را
۳
پرمایه را نظر بفرومایه عیب نیست
یکره ببین ز لطف خریدار خویش را
۴
مرغان ز آشیانه برون افتادهایم
گم کردهایم ماره گلزار خویش را
۵
تا پر فشانئی نکند وقت قتل هم
بر بست بال مرغ گرفتار خویش را
۶
مهلت نداد صرصر ایام تا که ما
در آشیان نهیم خس و خار خویش را
۷
هرکس که برد لذت تیر تو مرهمی
نگذاشت زخم سینهٔ افکار خویش را
۸
زاهد مگر خرام تو دیدی که داده است
بر باد دفتر و سرو دستار خویش را
۹
اسرار آن و حسن ز بس گشته نقش دل
اسرار خوانده زین سبب اسرار خویش را
تصاویر و صوت

نظرات