
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۳۹
۱
خانهٔ دل حریم خلوت اوست
جان کامل سریر حضرت اوست
۲
همه آینهٔ رخ آدم
آدم آیینه بهر طلعت اوست
۳
آدمی چونکه معرفت اندوخت
قابل خلعت خلافت اوست
۴
نبود او ذات لیک نعت وی است
نیست معنی ولیک صورت اوست
۵
در تک و پو همه سوی آدم
آدم احرام بند خدمت اوست
۶
حق بود بود و کل نمودوی است
اوست بحر و همه نداوت اوست
۷
کجی دال و راستی الف
کج مبین جمله از مشیت اوست
۸
گل سرا پا نیازمند ویند
بس حقیقت همین حقیقت اوست
۹
اوست ذات الذوات پس همه جا
اصل هر حب همین محبت اوست
۱۰
حادث و در زوال مصنوعات
دایم و لم یزل صنیعت اوست
۱۱
همت از مرد حق طلب میکن
همت مرد حق ز همت اوست
۱۲
به حقارت بما مبین زاهد
سر اسرار از سریرت اوست
نظرات