حکیم سبزواری

حکیم سبزواری

شمارهٔ ۷۱

۱

تا بکی یار بکام دگران خواهد بود

چشم امید دل من نگران خواهد بود

۲

زان تعلل وز ما صبر و تحمل تا چند

ما بر این شیوه و دلدار بران خواهد بود

۳

عوض بادهٔ گلگون صراحی چندم

شیشهٔ دیده ز خون جرعه فشان خواهد بود

۴

تا کیم شعلهٔ دل روشنی خلوت و یار

شمع در انجمن مدعیان خواهد بود

۵

همه شب بر درت از آمد و رفتم تا کی

سگ کوی تو بفریاد و فغان خواهد بود

۶

چند مرغ دلم اندر قفس سینهٔ تنگ

بهوای چمنت نوحه کنان خواهد بود

۷

سرگرانی تو عمری نپذیرد انجام

کو شکیبابه چه تاب و چه توان خواهد بود

۸

روز در بیم که آمد شب و چون خواهد رفت

شب در اندیشه که فردا بچه سان خواهد بود

۹

صدقران گر گذرد بخت اگربخت من است

رو شکیب آر که در خواب گران خواهد بود

۱۰

ای مه از دست تو در کوچه و بازار اسرار

بعد از این نعره زنان جامه دران خواهد بود

تصاویر و صوت

دیوان اشعار حکیم سبزواری «اسرار» به کوشش حسن عطایی رویانی - حکیم سبزواری - تصویر ۹۶

نظرات