
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۸
۱
گرفته سبزه و گل روی صحرا
سقاک اللّه ساقی هات خمراً
۲
ز هجرانت بسوزیم و بسازیم
لعل اللّه یحدث بعد امراً
۳
وفا در عهد حسنت گشته نایاب
احسن العهد للحسناه یدری
۴
ز لعلت جرعهٔ روزی چشیدیم
فاحسوا من دمآء القلب دهراً
۵
دلم بگداخت از سوز فراغت
فاجفانی الدمآیهطلن قطراً
۶
فروغ رخ ز تار موی بنما
ارینی فی بهیم اللیل قجراً
۷
فروزی آتش طلعت بهر بزم
باحشائی لقد سعرت جمراً
۸
به پیش گلشن فردوس رویش
دعوا عنا ریاحینا و زهراً
۹
دهانت سر اسرار الهی است
فقل و اکشف لسرفیک ستراً
نظرات