
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۸۲
۱
دل بشد از دست یاران فکر درمانش کنید
مرهم زخم عجین از آب پیکانش کنید
۲
شهسوارم میرود ای اشک راهش را ببند
ای سپاه ناله زود آهنگ میدانش کنید
۳
گر رود از اشک سیل انگیز و آه شعله خیز
شور محشر میشود یاران پشیمانش کنید
۴
خسرو چابک سوارم عزم جولان کرده است
معشر عشاق سرها گوی چوگانش کنید
۵
میستیزد فارس رد گون بما ای همدمان
از خدنگ آه دلها تیر بارانش کنید
۶
آن دل نازک ندارد طاقت فریاد و داد
دادخواهان دست خود کوته ز دامانش کنید
۷
وادی غم هر کف خاکیش جانی یا دلی است
رهروان ترک دل و جان در بیابانش کنید
۸
طوطی گویای اسرار از فراقش تلخکام
زان لب شکر شکن در شکرستانش کنید
نظرات