
حکیم سبزواری
شمارهٔ ۸۷
۱
ما ز میخانه عشقیم گدایانی چند
باده نوشان و خموشان و خروشانی چند
۲
ای که در حضرت او یافتهٔ بار ببر
عرضهٔ بندگی بیسر و سامانی چند
۳
کای شه کشور حسن و ملک ملک وجود
منتظر بر سر راهند غلامانی چند
۴
عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل
عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
۵
سخن عشق یکی بود و لی آوردند
این سخنها بمیان زمرهٔ نادانی چند
۶
آنکه جوید حرمش گو بسر کوی دل آی
نیست حاجت که کند قطع بیابانی چند
۷
زاهد از باده فروشان بگذر دین مفروش
خورده بینها است در این حلقه و رندانی چند
۸
نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون
گر نبودی بزمین خاک نشینانی چند
۹
ای که مغرور بجاه دو سه روزی بر ما
رو گشایش طلب از همت مردانی چند
نظرات