
عطار
بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل
۱
حکایت کرد ما را نیک خواهی
که در راه بیابان بود چاهی
۲
از آن چه آب میجستم که ناگاه
فتاد انگشتری از دست در چاه
۳
فرستادم یکی را زیر چه سار
که چندانی که بینی زیر چه بار
۴
همه در دلو کن تا برکشم من
بود کانگشتری بر سر، کشم من
۵
کشیدم چند دلو بار از چاه
فراوان بار جستم بر سر راه
۶
یکی سنگ سیه دیدم در آن خاک
چو گویی شکل او بس روشن و پاک
۷
برافکندم که تا سنگی گران هست
ز دستم بر زمین افتاد وبشکست
۸
دو نیمه گشت و کرمی از میانش
برآمد سبز برگی در دهانش
۹
زهی منعم که در پروردگاری
میان سنگ کرمی را بداری
۱۰
بچاه تیره در راه بیابان
میان سنگ کرمی را نگه بان
۱۱
حریصا لطف رزاقی او بین
عطا و نعمت باقی او بین
تصاویر و صوت

نظرات
زهرا