عطار

عطار

بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

۱

شنودم من که موشی در بیابان

مگر دید اشتری را بی نگه‌بان

۲

مهارش سخت بگرفت و دوان شد

که تا اشتر بآسانی روان شد

۳

چو آوردش بسوراخی که بودش

نبودش جای آن اشتر چه سودش

۴

بدو گفت اشتر ای گم کرده راهت

من اینک آمدم کو جایگاهت

۵

ترا چون نیست از سستی سرخویش

بدین عدت مرا آری بر خویش

۶

کجا آید برون تنگ روزن

چو من اشتر بدین سوراخ سوزن

۷

برو از جان خود برگیر این بار

که اشتر گربه افتادست این کار

۸

برو دم درکش ای موش سیه سر

که نتوانی شد اشتر را سیه گر

۹

برو ای مور خود را خانهٔ جوی

سخن در خورد خود از دانهٔ گوی

۱۰

ترا ای مور ازآن دل خوش فتادست

که کیک تو عماری کش فتادست

تصاویر و صوت

نظرات