عطار

عطار

بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

۱

مشو مغرور ملک و گنج و دینار

که دنیا یاد دارد چون تو بسیار

۲

خدا را زان پَرست از جانِ پُر نور

که استحقاق دارد وز طمع دور

۳

به هر کاری خدا را یاد می‌دار

خدا را تا توی از یاد مگذار

۴

به کاری گر مدد خواهی ازو خواه

که به زین در نیابی هیچ در‌گاه

۵

اگر از خویش خشنودی تو ای دوست

یقین می‌دان که آن خشنودیِ اوست

۶

به طاعت خوی کن وز معصیت دور

که ندهد طاعتت با معصیت نور

۷

ز بس‌تُندی مشو بس زود در خشم

که ناری هیچ کس را نیز در چشم

۸

مکن از کینه‌ی کس سینه پرسوز

که خود در سوختن مانی شب و روز

۹

حریصی را مکن بر خویشتن چیر

که جان پاک تو گردد ز تن سیر

۱۰

دروغ و کژ مگو از هیچ راهی

که نبود زین بتر هرگز گناهی

۱۱

حسد گر بر نهادت چیر گردد

دلت از زندگانی سیر گردد

۱۲

چو کاری را بخواهی کرد ناکام

ببین تا بر چه سان دارد سرانجام

۱۳

ز بی‌صبری دلت گر سخت خسته‌است

صبوری کن مگر در وقت بسته‌است

۱۴

اگر خواهی که یک همدم گزینی

خردمندی گزین تا غم نبینی

۱۵

به صد نااهل در شو در زمانه

که تا اهلی بیابی در میانه

۱۶

کسی را امتحان ناکرده صد بار

مگردانش برِ خود صاحب‌اسرار

۱۷

مگردان هیچ احمق را گرامی

که احمق در غلط افتد ز خامی

۱۸

مگو هرگز به پیش ابلهان راز

مده هرگز جواب احمقان باز

۱۹

مکن کس را ز عام و روستا چیر

که خلقی را به ظلم از جان کند سیر

۲۰

به سنگ و هنگ باش و هیچ مشتاب

بسر می در مدو مانند سیماب

۲۱

به معیار خرد گر سخته گردی

چو نیل خام حالی پخته گردی

۲۲

مریز از پشت خود این آب‌پاره

که در پشت تو گردد پشت‌واره

۲۳

به هر کاری که اندر شهوت آیی

چو خویشی را دهی از خود جدایی

۲۴

زفان را خوی کم ده بر سخن تو

ز سی دانش در سی بند کن تو

۲۵

نخست اندیشه کن آنگه سخن گو

بسی پرسیدن و گفتن مکن خو

۲۶

سخن خوش گوی چندانی که گویی

که خوش گویی‌ست اصل هر نکویی

۲۷

مگوی از هیچ نوعی پیشِ زن راز

که زن رازت بگوید جمله سر‌باز

۲۸

بدین فرزند را دل دار زنده

که آن نقشی بود در سنگ کرده

۲۹

پسر را از قرینِ بد نگه‌دار

که مردم از قرین گردد گنه‌کار

۳۰

گرامی دار پیرانِ کهن را

که در پیری بدانی این سخن را

۳۱

سخن کم گوی چون گویی نکوگوی

نه نیک و بد چنانک آید فرو گوی

۳۲

سخن‌های بزرگان یاد می‌گیر

ز هر یک نکته صد استاد می‌گیر

۳۳

کسی کاو در هنر بُرده‌ست رنجی

بخر یک نکته‌ی آنکس به گنجی

۳۴

کسی را کز تو عزت یافت یک بار

به نادانی مکن خوارش فلک‌وار

۳۵

کسی با تو سخن گوید براندیش

مگو کاین را شنودستم از این پیش

۳۶

کسی را کازمودی چند و چونش

مکن زنهار دیگر آزمونش

۳۷

مکن بدگوی را نزدیک خود رام

که بد گوید ترا هم در سرانجام

۳۸

مبادت هیچ با نادان سر و کار

که تا زو ناردت جان کاستن بار

۳۹

کسی کاو کار بد گوید که چون کن

مده بازش، ز پیش خود برون کن

۴۰

سخن‌چین را مده نزدیک خود جای

که هر روزت بگرداند به صد رای

۴۱

همی عیب کسی کان ناپدیدست

که حق داند که چونش آفریدست

۴۲

سوی هر کس چنان گردان نظر را

که بهتر بینی از خود هر بتر را

۴۳

گمان بد مبر بر کس نکو بر

حلیمی کن ز کمتر کس فرو بر

۴۴

به رغبت بر همه‌کس مهربان باش

همه‌کس را چو خورشید جهان باش

۴۵

اگر خواهی که گردد کعبه آباد

دل اهلِ دلی از خویش کن شاد

۴۶

نظر از روی نامحرم نگه‌دار

مشو از یک نظر در زیر صد بار

۴۷

مکن غیبت مده بیهوده دشنام

که در حسرت فرو‌مانی سرانجام

۴۸

به طیبت کردن ار شمعی فروزی

از آن طیبت چو شمعی هم تو سوزی

۴۹

مده بر باد عمر را رایگانی

که کس نشناخت قدر زندگانی

۵۰

به پاسخ زیردستان را نکو دار

مگر بپسنددت مرد نکوکار

۵۱

میفکن در سخن کس را به خواری

خود‌افکن باش گر استاد کاری

۵۲

به چشم خُرد منگر سوی کس هم

که چون طاووس می‌باید مگس هم

۵۳

مگو بیهوده کس را ناسزاوار

به هرزه هم مرنجان هم میازار

۵۴

اگر پیش تو آید احمقی باز

تکبر کن به پیش احمق آغاز

۵۵

وگر پیش تو آید مرد یزدان

فروتن باش خود را خاک گردان

۵۶

اگر گرد کسی بسیار گردی

اگرچه بس عزیزی خوار گردی

۵۷

اگر بسیار کس را سر دهی باز

ز دردسر فراوان سر نهی باز

۵۸

به پیران کن تقرب تا توانی

که ایشانند آگاه از جوانی

۵۹

به درویشان رسان از مال بهری

که تا مالت نگردد مار و زهری

۶۰

توانگر چون برت آید به خدمت

مدار او را برای سیم حرمت

۶۱

ور آید پیش تو درویش خسته

بپُرسش تا نگردد دل‌شکسته

۶۲

کسی کو بر تو حق دارد به آبی

فراموشش مکن در هیچ بابی

۶۳

مجوی از عیب بر موری فزونی

که در قدرت تو چون موری زبونی

۶۴

نکو‌بین باش گر عقلت بجای است

که گر بی‌عیب می‌جویی خدای است

۶۵

مکن در هیچ کاری ناسپاسی

رضا ده در قضا گر حق‌شناسی

۶۶

اگر قبضیت باشد ناگهانی

به گورستان شو و بگری زمانی

۶۷

مخند و تا تویی اندوهگین باش

به کنجی در شو و تنها‌نشین باش

۶۸

چو خواهی کز بلا یابی رهایی

اسیران را ز زندان ده جدایی

۶۹

زمانی در سیاست کن توقف

که تا از پس نمانی در تأسف

۷۰

مچخ با هیچ کس در گفت بسیار

که نبود سر سگی کردن بسی کار

۷۱

مکن گستاخ کودک را برِ خویش

که در گِل کرده باشی گوهرِ خویش

۷۲

مکن در وقت پاسخ پیش‌دستی

که شرط است آن که یک ساعت باستی

۷۳

سخاوت کن که هر کس کاو سخی بود

روا نبود که گویم دوزخی بود

۷۴

دلت خرسند کن تا جان نپوسد

که خرسندی‌است گنجی کان نپوسد

۷۵

مگو از خویش بسیاری به پاکی

بدان خود را که مشتی آب و خاکی

۷۶

مکن ز اندیشه‌ی بیهوده دل ریش

که خود اندیشه داری از عدد بیش

۷۷

مخور حسرت ز غم‌های کهن بار

که نبوَد این سخن‌ها را بن و بار

۷۸

چو عیسی باش خندان و شکفته

که خر باشد ترش‌روی و گرفته

۷۹

به خوبی و به زشتی تا توانی

مده اقرار بر کس تا ندانی

۸۰

اگر دل‌زنده‌ای در پرده‌ی راز

ز مرده جز به نیکویی مگو باز

۸۱

سخن گر مست گوید چون نگو گفت

به جان بپذیر و آن منگر که او گفت

۸۲

اگر خصمی شود بر تو بداندیش

به نیکویی زفان‌بندش کن از خویش

۸۳

مدان زنهار خصم خُرد را خوار

که شهری شعله‌ای سوزد به یک بار

۸۴

ز بهر خلق نیکویی رها کن

نکویی خاص از بهر خدا کن

۸۵

بترک هرچ گفتی تا توانی

دگر مندیش از آن گر کاردانی

۸۶

چو در ره می‌روی سر پیش می‌دار

مبین در خلق و دل با خویش می‌دار

۸۷

طعام افزون مخور ناگاه و ناساز

که آن افزون ترا بی‌شک خورد باز

۸۸

چو شب در خواب خواهی شد به عادت

بگو از صدق دل قول شهادت

۸۹

به وقت صبح سر از خواب بردار

که آن دم بهترست از خفته مردار

۹۰

چو هنگام نماز آید فرازت

مکن زندیشه‌ها باطل نمازت

۹۱

ز کار عاقبت اندیش پیوست

که هر کاو عاقبت‌اندیش شد رست

۹۲

همیشه حافظ اوقات خود باش

به فکرت در حضور ذات خود باش

۹۳

برون را پاک می‌دار از شریعت

بپرهیز از پلیدی طبیعت

۹۴

درون را نیز در معنی چنان دار

که خجلت ناردت گر شد پدیدار

۹۵

چنان وقتی بدست آرد زمانه

که گر گویند رو، گردی روانه

۹۶

اگر زر داری و گر پادشاهی

بکن چیزی که باز آن کرد خواهی

۹۷

زفانت چون شود در نزع خاموش

همه اندیشه‌ها را کن فراموش

۹۸

مترس آن ساعت و امید می‌دار

چراغی را فرا خورشید می‌دار

۹۹

که هر کاو جان دهد بر شادمانی

بسی لذات یابد جاودانی

۱۰۰

به کارست این مثل اینجا که گویی

به جان کندن بباید تازه‌رویی

۱۰۱

مدار از غافلی پند مرا خوار

یکایک کار بند و بهره بردار

۱۰۲

ترا گر در ره اسرارِ کارست

مدان کس را که به زین یادگارست

۱۰۳

بدان این جمله و خاموش بنشین

زفان در کام کش وز جوش بنشین

۱۰۴

صبوری پیشه کن اینک طریقت

خموشی پیشه گیر اینک حقیقت

تصاویر و صوت

منتخب اشعار شیخ فریدالدین محمد عطار نیشابوری (غزلیات، قصاید، منطق الطیر، مصیبت نامه، الهی نامه، اسرار نامه، خسرو نامه، مختار نامه) به اهتمام و تصحیح دکتر تقی تفضلی - فریدالدین محمد عطار نیشابوری - تصویر ۴۶۶
اسرارنامه عطار نیشابوری به تصحیح سید صادق گوهرین - فریدالدین عطار نیشابوری - تصویر ۱۹۹

نظرات

user_image
تارا
۱۳۹۴/۱۱/۲۶ - ۲۳:۰۸:۲۰
لطفا این بیت را تصحیح کنید:چو شب در خواب خواهی شد بعادتبگو از صدق دل قوی شهادتبهچو شب در خواب خواهی شد بعادتبگو از صدق دل قول شهادت
user_image
نریمان
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۱۳:۲۹:۵۶
بسیار نکته سنج، همین اصلاحیه شما هم کفایت میکند.، اینگونه اشعار نشان دهنده بعد تفکری شاعر نسبت به خوانندگان شعر هست که همه را مسلمان بحساب میآورد متأسفانه
user_image
بهنام
۱۳۹۷/۰۷/۱۸ - ۰۴:۲۱:۴۲
"اینگونه اشعار نشان دهنده بعد تفکری شاعر نسبت به خوانندگان شعر... "مشکل شما (و البته نه فقط شما بلکه عموم) اینه که تحت تاثیر آموزش نادرستی که در مدرسه دیدیم کسانی مثل عطار و مولوی و ... را با نام «شاعر» میشناسید. تصور میکنید «شاعری» یک شغل بوده که در گذشته عده ای برای کسب درآمد مشغولش بودند و کارشون هم مثل صدا و سیمای امروزی سرگرم کردن مردم و بیان حالات جامعه بوده!حضرت شیخ فرید الدین عطار نیشابوری، حضرت شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، حضرت مولانا جلال الدین رومی، حضرت شیخ شمس الدین حافظ شیرازی رحمهم اللهبه اسمشون نگاه کن از اسمشون و القابشون هم پیداست که اینها چکاره بودند. اینها مشایخ طریقت و عرفان هستند که مقصودشان ترویج اسلام به زیباترین شیوه ممکنه.اون وقت شما میایی و میگی شاعر مخاطب را مسلمان فرض میکنه؟! متاسفانه!!!!؟
user_image
موسی عبداللهی
۱۴۰۲/۰۶/۲۸ - ۱۲:۵۰:۲۴
  🔹شرح ابیات:   ✍️ مشو مغرور به خاطر داشتن دارایی زیاد مانند ملک و گنج و پول، زیرا در پایان زندگی، فقط اعمال خوب مانند تربیت کودکان و کمک به نیازمندان به ما یادآوری خواهند شد.خدارا به عنوان منبع نور و حکمت قابل پرستش و احترام دانسته شود که مستحق احترام بوده و از طمع‌های مادی دور است.خداوند باید به عنوان کمک‌کننده در تلاش‌های خیرخواهانه برای ارتقای خودمان و دیگران بسر ببریم و همواره به او یاد کنیم تا او را از یاد نبریم.همیشه از کمک خداوند، با هدف‌سیری و با وجدان در پیشرفت خود و دیگران در جهت ماهوی خیر، بهره برداریم.در برابر دشمنی‌ها و کینه‌ها، با خودداری و آرامش، به دیگران با پاکدلی و حساسیت برخورد کنیم.با پایبند به اراده خداوند، از معصیت و خشمِ خود پرهیز کنیم و خود را از دست دادن هدف الهی بی‌نیاز کنیم.   ✅برای کسب نعمت خالص و زیبای خداوند، با انجام فریضه‌ها، تلاش کنیم که جز به خدای خود تعلقی نداشته باشد.بی‌تعصب و زنده‌دلسوز با برخورد بهتر به دیگران، نسبت به دیگران، ناراحت نباشیم و برای دنیا بهتر و بهتر کردن روح‌وجسمانی خود و دیگران، تلاش کنیم.هیچ‌گاه دروغ گفتن نوعی کمال نیست و در هیچ‌حالی به دنیای بهتر تبدیل نمی‌شود و بهتر است از آن بپرهیزیم.باید تلاش کنیم.   📌 برای اجرای یک کار خاص مورد علاقه و تلاش برای رسیدن به آن، در دیدن نتیجه‌ی کار قرار بگیریم. با منفعت نبودن از کمالی که داریم و به دنبال تغییر و بهبود زندگی‌های خود و دیگران،
پاسخگو باشیم.هیچ‌کس نیازی به کامل بودن ندارد و تمام ما خطاهایی داریم.خداوند هرگز از نحوه‌ای که ما هستیم و سطح دانشی که داریم ناراضی نیست و همه نیاز به یادگیری از دیگران و ارتباط با آنها داریم.   ✏️بهترین راه و تلاش ما برای بهبود و بهتر شدن، تعلق گرفتن به همه باذات انسان‌های براینده است و به دیگران با حس سازگاری و مشارکت نزدیک شویم.دروغ‌گویی با مداومت، تنها موجب افسردگی و دوری از خداوند می‌شود. به مقابل نظرات دیگران، با هوشیاری و ایده‌آلی‌گرایی مقابله کنید. تلاش کنیم به احمقان با حسن خلق برخورد کنیم و به جای دلسردی، به امید بهتر شدن دیگران، زندگی کنیم.   👈 برای تحقق رویاهای خود، به هیجان خودداری کرده و به منافع دیگران
پاسخگو شویم. جهت دید بهتر و اندیشیدن قبل از اقدام، به علم و دانش خود اهمیت بدهیم.با توجه به وقت و احتیاج خود، به دنبال افزایش دانش و مهارت خود، دست به تلاش بزنیم.   🔑 هیچ‌گاه، برای دنبال کردن مسیری، که در آن برنده‌ی هرگز نیستید، از زندگی خود ناامید نشوید و با قبول شکست، به بالاترین شکل ممکن در دنیایی قرار بگیرد.همیشه از کمالات خود دوری کرده و به ارتباط با دیگران و کمک به آنان، بیشتر توجه کنیم. از طریق انتظارات خود، بزرگترین معیار را برای خود و دیگران به شمار اورید و از ارتباط با خود و کارهای خود اطمینان حاصل کنید. 
user_image
محمد راد
۱۴۰۲/۱۲/۱۸ - ۰۱:۰۶:۱۳
یعنی بهترین بیت اونی هست که میگه هیچ نوعی از رازت رو به زن نگو که همه سربازها خبررار میشن .... دمت گرم عطار 😂⚘️💙💙