
عطار
بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
۱
چنین گفت آن عزیزی بادیانت
که تا حق عرضه دادست این امانت
۲
زمین و آسمان زان در رمیدست
که بار عهده آن سخت دیدست
۳
تو تنها آمدی تا آن کشی تو
از آن ترسم که خط در جان کشی تو
۴
اگر اینست امانت ای همه ننگ
بسی این به کشد ازتو خری لنگ
۵
اگر بی سر شوی این سر بدانی
وگرنه گربهٔ از چند خوانی
نظرات
sara