
عطار
بخش ۲۸ - در بیان اربعین ثانی
۱
پس آنگه ساز و ترتیب سفر کن
بکلی خویش را از خود بدر کن
۲
تو اصل کار خود را نیستی دان
که از هستی نیابی ذوق ایمان
۳
بساز از جان تو ساز اربعینت
که تا ایزد بود یار و معینت
۴
برآور اربعین ثانی ای یار
تهی از خود شو و فارغ از اغیار
۵
بفکر اندر شده مستغرق وقت
بری گشته ز شکر و کبر و ازمقت
۶
بذکر اندر زبان با دل موافق
بدار ای جان که تا باشی توصادق
۷
مکن ذکری به جز تهلیل جانا
که تهلیست بهتر ذکر دانا
۸
دل خود را بجد و جهد میجوی
که تا گاهیت بنماید ترا روی
۹
اگر روی دل خود بازیابی
تمامت برگ خود را ساز یابی
۱۰
مگردان قوت خود کمتر ز پنجاه
مباش ایمن ز نقش خویش در راه
۱۱
بقدر طاقت خود خواب کن دور
ز بیخوابی مشو یکباره رنجور
۱۲
شب هر جمعهٔ بیدار میباش
بجان و دل تو اندر کار میباش
۱۳
چنان میکوب این در را بحرمت
که بگشایند و بخشایند جرمت
۱۴
بدین سان اربعینی چون برآری
بدان در ره ز معنی برقراری
نظرات